خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تازه کردن
2 . شدت گرفتن
[فعل]
auffrischen
/ˈaʊffrˌɪʃən/
فعل گذرا
[گذشته: frischte auf]
[گذشته: frischte auf]
[گذشته کامل: aufgefrischt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تازه کردن
نو کردن، مرور کردن (مهارت و ...)
مترادف و متضاد
aufmöbeln
erneuern
wecken
1.Sie hat ihre alte Sessel aufgefrischt.
1. او مبلهای قدیمیاش را نو کرد.
2.Sie hat ihre Englischkenntnisse wieder aufgefrischt
2. او دانش انگلیسیاش را دوباره مرور کرد.
2
شدت گرفتن
نیرو گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
auffressen
aufforstung
aufforsten
aufforderung
auffordern
auffällig
auffälligkeit
aufführen
aufführung
auffüllen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان