خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضبط
2 . پذیرش
[اسم]
die Aufnahme
/ˈaʊ̯fˌnaːmə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Aufnahmen]
[ملکی: Aufnahme]
1
ضبط
مترادف و متضاد
Aufzeichnung
1.Bitte seid leise! – Ich starte die Aufnahme.
1. لطفا ساکت باشید! - من ضبط را شروع کردم.
2.Die Aufnahme wird nächste Woche veröffentlicht.
2. ضبط (برنامه) یک هفته دیگر منتشر میشود.
2
پذیرش
قبولی
مترادف و متضاد
Akzeptierung
Annahme
1.Er hat meine Aufnahme in ein Krankenhaus veranlasst.
1. او ترتیب پذیرش من را در بیمارستان داد.
2.Für die Aufnahme an der Universität musste ich einen Test bestehen.
2. برای پذیرش دانشگاه میبایستی در آزمونی قبول میشدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
aufmunterung
aufmuntern
aufmerksamkeit schenken
aufmerksamkeit
aufmerksam
aufnahmeprüfung
aufnehmen
aufopfern
aufopfernd
aufpassen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان