خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرار دادن
2 . چیدن
[فعل]
aufstellen
/ˈaʊ̯fˌʃtɛlən/
فعل گذرا
[گذشته: stellte auf]
[گذشته: stellte auf]
[گذشته کامل: aufgestellt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
قرار دادن
1.Die Stühle sollen in einer Reihe aufgestellt werden.
1. صندلیها بهتر است که در یک ردیف قرار بگیرند.
2.Wir hatten das Zelt direkt am Strand aufgestellt.
2. ما چادر را دقیقا کنار ساحل قرار دادیم.
2
چیدن
شکل دادن، تنظیم کردن
1.Nur der Trainer darf die Mannschaft aufstellen.
1. فقط مربی اجازه دارد که تیم را بچیند. [ترکیب تیم را تنظیم کند.]
تصاویر
کلمات نزدیک
aufsteigen
aufstehen
aufstand
aufstacheln
aufspringen
aufstellung
aufstieg
aufstiegsmöglichkeit
aufstoßen
aufstrich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان