1 . آب کردن 2 . آب شدن
[فعل]

auftauen

/ˈaʊ̯fˌtaʊ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: taute auf] [گذشته: taute auf] [گذشته کامل: aufgetaut] [فعل کمکی: haben ]

1 آب کردن یخ چیزی را آب کردن

  • 1.gefrorenes Fleisch auftauen
    1. (یخ) گوشت منجمد را آب کردن
  • 2.Gefrorenes Fleisch sollte man im Kühlschrank auftauen.
    2. (یخ) گوشت منجمد بهتر است که در یخچال آب بشود.

2 آب شدن یخ چیزی آب شدن

  • 1.Das Eis taute langsam auf.
    1. یخ به‌آرامی آب شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان