خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیپورت کردن
2 . نشان دادن
3 . کارت شناسایی ارائه دادن
[فعل]
ausweisen
/ˈaʊ̯sˌvaɪ̯zn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: wies aus]
[گذشته: wies aus]
[گذشته کامل: ausgewiesen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
دیپورت کردن
اخراج کردن
1.Ausländer ausweisen
1. خارجیها را دیپورت کردن
2.jemanden aus dem Land ausweisen
2. کسی را از کشور اخراج کردن
2
نشان دادن
1.Dieser Film weist ihn als begabten Regisseur aus.
1. این فیلم او را به عنوان کارگردانی بااستعداد نشان میدهد.
3
کارت شناسایی ارائه دادن
(sich ausweisen)
تصاویر
کلمات نزدیک
ausweis
ausweinen
ausweichmanöver
ausweichen
ausweglosigkeit
ausweispapiere
ausweisung
ausweiten
ausweitung
auswendig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان