خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارمند
[اسم]
der Beamte
قابل شمارش
مذکر
1
کارمند
کارمند رسمی
1.Der Beamte hatte keine andere Wahl, als die Klage anzunehmen.
1. کارمند رسمی چاره دیگری جز پذیرش شکایت نداشت.
2.Lehrer und Polizisten sind Beamte.
2. معلمان و پلیسها کارمندان رسمی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
beachvolleyball
beachtung
beachtlich
beachten
beachplatz
beamter
beanspruchen
beanspruchung
beanstanden
beanstandung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان