خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تسویه کردن
[فعل]
begleichen
/bəˈɡlaɪ̯çn̩/
فعل گذرا
[گذشته: beglich]
[گذشته: beglich]
[گذشته کامل: beglichen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تسویه کردن
بازپرداخت کردن
1.Begleichen Sie bitte die Forderung bis Monatsende.
1. لطفا درخواست را تا انتهای ماه تسویه کنید.
2.Meine Eltern halfen mir dabei, meine Schulden zu begleichen.
2. والدین من به من در تسویه کردن بدهیهایم کمک میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
beglaubigung
beglaubigen
beginnen
beginn
begießen
begleitbrief
begleiten
begleiter
begleitet
begleitung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان