خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استیناف (حقوق)
2 . وظیفه
[اسم]
die Berufung
/bəˈʀuːfʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Berufungen]
[ملکی: Berufung]
1
استیناف (حقوق)
فرجام، تجدید نظر
1.Berufung gegen ein Urteil einlegen
1. برای حکمی درخواست تجدید نظر دادن
2
وظیفه
مترادف و متضاد
Aufgabe
Auftrag
1.Die Berufung meiner Schwester ist es, den Obdachlosen zu helfen.
1. وظیفه خواهرم کمککردن به بیخانمانها است.
2.Er fühlt die Berufung, den Kranken zu helfen.
2. او احساس وظیفه میکند که به بیماران کمک کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
berufsziel
berufswunsch
berufswahl
berufsverkehr
berufstätig
beruhen
beruhigen
beruhigend
beruhigung
beruhigungsmittel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان