خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شک کردن
[فعل]
bezweifeln
/bəˈʦvaɪ̯fl̩n/
فعل گذرا
[گذشته: bezweifelte]
[گذشته: bezweifelte]
[گذشته کامل: bezweifelt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
شک کردن
تردید داشتن
1.Ich bezweifle, dass er für die Arbeit kräftig genug ist.
1. من تردید دارم که او به اندازه کافی برای کار نیرومند باشد.
2.Ich bezweifle, dass er recht hat.
2. من شک دارم که او حق داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bezwecken
bezugswort
bezug
bezirk
beziffern
bezwingen
bezüglich
begräbnis
begründer
begründet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان