1 . نگاه کردن
[فعل]

blicken

/ˈblɪkən/
فعل ناگذر
[گذشته: blickte] [گذشته: blickte] [گذشته کامل: geblickt] [فعل کمکی: haben ]

1 نگاه کردن نظاره کردن

  • 1.Er blickte aus dem Fenster, als ich ins Haus ging.
    1. او از پنجره بیرون را نگاه می کرد، همانطور که من داخل خانه آمدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان