خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخالف
2 . به سمت
3 . در مقابل
[قید]
dagegen
/daˈɡeːɡən/
غیرقابل مقایسه
1
مخالف
1.Sind Sie für oder gegen ein Rauchverbot? - Ich bin dagegen.
1. آیا با ممنوعیت سیگار کشیدن موافقی یا مخالف؟ - من مخالفم.
2
به سمت
مقابل، به سوی
1.Vorsicht, da ist ein Baum! Fahr nicht dagegen!
1. مواظب باش، آنجا یک درخت است! به سمت آن رانندگی نکن!
3
در مقابل
برعکس
مترادف و متضاد
im Vergleich dazu
1.Reptilien sind seltene Haustiere, Hunde dagegen sind sehr beliebt.
1. خزندگان حیوانات خانگی نادری هستند، سگها در مقابل خیلی محبوب هستند.
2.seine Arbeit ist hervorragend, dagegen ist meine nichts.
2. کار او عالی است، (اما) در مقابل مال من نه.
تصاویر
کلمات نزدیک
dafürkönnen
dafür sein
dafür
dadurch
dadaismus
dagegen sein
dahaben
daheim
daher
daherkommen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان