1 . واشر
[اسم]

die Dichtung

/ˈdɪçtʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Dichtungen] [ملکی: Dichtung]

1 واشر

  • 1.Der Wasserhahn tropft, weil die Dichtung kaputt ist
    1. شیر آب چکه می‌کند زیرا واشر خراب است.
  • 2.Eine Dichtung wird eingesetzt, damit kein Öl ausläuft.
    2. یک واشر کار گذاشته می‌شود تا هیچ روغنی نشت نکند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان