خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصرار کردن
2 . اصرار ورزیدن
[فعل]
drängen
/ˈdʀɛŋən/
فعل گذرا
[گذشته: drängte]
[گذشته: drängte]
[گذشته کامل: gedrängt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
اصرار کردن
تحت فشار گذاشتن
1.Er drängte mich, noch zu bleiben.
1. او به من اصرار کرد که بمانم.
2
اصرار ورزیدن
1.Die Kinder drängten, einen Spaziergang zu machen.
1. کودکان اصرار ورزیدند که پیادهروی ای انجام بدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
drängeln
drumherum
drucksache
druckerei
drucker
dröhnen
drüben
drücken
drückend
drüse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان