1 . همین الان 2 . دقیقاً (بیان تأکید) 3 . دیگه 4 . آنقدرها هم
[قید]

eben

/eːbən/
غیرقابل مقایسه

1 همین الان تازه، به تازگی

مترادف و متضاد in diesem Augenblick/Moment jetzt just momentan
  • 1.Die Post ist eben gekommen.
    1. نامه پستی همین الان رسید.
  • 2.Ich bin eben erst angekommen.
    2. من تازه همین الان رسیدم.
[حرف]

eben

/eːbən/

2 دقیقاً (بیان تأکید)

مترادف و متضاد genau gerade
  • 1.Eben das wollte ich sagen.
    1. دقیقاً من همین را می‌خواستم بگویم.
  • 2.Eben dieses Buch habe ich die ganze Zeit gesucht.
    2. من تمام این مدت دقیقاً دنبال همین کتاب بودم.
  • 3.Ich finde ihn sehr unzuverlässig. - Eben!
    3. به‌نظرم او خیلی غیرقابل اعتماد است. - (آره) دقیقاً!

3 دیگه

  • 1.Das ist eben nicht mehr zu ändern
    1. دیگه این قابل تغییر نیست.
  • 2.Du musst dich eben damit abfinden, dass er dich nicht mag.
    2. تو دیگه (همان طور که است) باید با این مسئله کنار بیای که او تو را دوست ندارد.

4 آنقدرها هم زیادی هم، چندان هم

nicht eben
آنقدرها هم [چندان هم]
  • 1. Der Ring ist nicht eben billig.
    1. این حلقه آنقدرها هم ارزان نیست.
  • 2. Er ist nicht eben ein Held.
    2. او آنقدرها هم قهرمان نیست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان