خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکوه
[اسم]
die Eleganz
/eleˈɡant͡s/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Eleganz]
1
شکوه
ظرافت و زیبایی
مترادف و متضاد
feinheit
schönheit
1.Das Hotel verbindet Komfort mit vollendeter Eleganz.
1. هتل، آسایش را با ظرافت و زیبایی کامل پیوند میدهد.
2.Solche Eleganz sieht man hier nicht.
2. آنچنان شکوهی در اینجا دیده نمیشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
elegant
elefant
elch
elastizität
elastisch
elektrifizieren
elektrifizierung
elektriker
elektrisch
elektrisieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان