خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برداشتن
[فعل]
entnehmen
/ɛntˈneːmən/
فعل گذرا
[گذشته: entnahm]
[گذشته: entnahm]
[گذشته کامل: entnommen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
برداشتن
بیرون آوردن
1.Du kannst Kugelschreiber aus dem Karton entnehmen.
1. تو میتوانی از کارتون خودکار برداری.
2.Ich entnahm die alte Batterie und legte eine neue ein.
2. من باطریهای قدیمی را برداشتم و یک جدیدش را گذاشتم .
3.Karte entnehmen
3. برداشتن کارت از خودپرداز بانک
تصاویر
کلمات نزدیک
entnazifizierung
entnahme
entmündigung
entmündigen
entmutigen
entnervt
entpuppen
entrahmen
entreißen
entrichten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان