خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غذا دادن
[فعل]
füttern
/ˈfʏtɐn/
فعل گذرا
[گذشته: fütterte]
[گذشته: fütterte]
[گذشته کامل: gefüttert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
غذا دادن
1.Der Bauer steht bei Sonnenaufgang auf, um die Schweine zu füttern.
1. کشاورز با طلوع خورشید برای غذادادن به خوکها بیدار میشود.
2.Er hat seine Katze gefüttert.
2. او به گربهاش غذا داد.
3.Es ist im Zoo nicht erlaubt, die Tiere zu füttern.
3. در باغ وحش غذادادن به حیوانات ممنوع است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fürwort
fürstlich
fürstentum
fürst
fürsprecher
fütterung
g
gabe
gabel
gabeln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان