خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افسون
[اسم]
die Faszination
/fast͡sinaˈt͡si̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Faszinationen]
[ملکی: Faszination]
1
افسون
جذبه
1.Es übt große Faszination auf mich aus.
1. او جذبه زیادی بر من اعمال میکند.
2.Viele prominente Texte spiegelten diese Faszination wider.
2. متنهای مشهور زیادی این افسون را بازنمایی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fastnacht
fastfood
fasten
fast food
fast
faszinieren
faszinierend
fatal
fauchen
faul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان