خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازخورد
[اسم]
das Feedback
/ˈfiːtbɛk/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Feedbacks]
[ملکی: Feedbacks]
1
بازخورد
مترادف و متضاد
Beurteilung
Bewertung
Rückmeldung
1.Das Theaterstück bekam ausgezeichnetes Feedback.
1. این نمایش یک بازخورد بینظیر دریافت کرد.
2.Ich warte auf ihr Feedback.
2. من منتظر بازخورد او هستم.
ein Feedback geben
بازخورد دادن
Zur Beta-Version konnten Kunden ihr Feedback geben.
مشتریها میتوانستند بازخورد خود را نسبت به نسخه بتا بدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fee
federung
federn
feder
fechter
fegefeuer
fegen
fehde
fehdehandschuh
fehl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان