خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازداشت کردن
[فعل]
festnehmen
/ˈfɛstˌneːmən/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: nahm fest]
[گذشته: nahm fest]
[گذشته کامل: festgenommen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
بازداشت کردن
1.Die Polizei hat einen Mann festgenommen.
1. پلیس یک مرد را بازداشت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
festmachen
festlich
festlegen
festland
festival
festplatte
festsetzen
feststellen
festtag
festung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان