خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پژوهش کردن
[فعل]
forschen
/ˈfɔʁʃn̩/
فعل گذرا
[گذشته: forschte]
[گذشته: forschte]
[گذشته کامل: geforscht]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
پژوهش کردن
جستن
مترادف و متضاد
erforschen
recherchieren
untersuchen
1.Sie forschten nach seinem Aufenthaltsort.
1. آنها، محل اسکانش را میجستند.
2.Zu den Hauptaufgaben der Wissenschaftler gehört es, zu forschen und zu lehren.
2. از وظایف اصلی محققان، پژوهش کردن و آموزش دادن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
forsch
formvollendet
formulierung
formulieren
formular
forscher
forschung
forschungsergebnis
forschungsinstitut
forschungslabor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان