خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیشه جلو (خودرو)
[اسم]
die Frontscheibe
/ˈfʀɔntˌʃaɪ̯bə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: frontscheiben]
[ملکی: frontscheibe]
1
شیشه جلو (خودرو)
1.Die Frontscheibe war so verschmutzt, dass ich die Fahrbahn nicht mehr richtig sehen konnte.
1. شیشه جلو آنقدر کثیف بود که من نمیتوانستم مسیر را به درستی ببینم.
تصاویر
کلمات نزدیک
frontantrieb
frontal
front
fronleichnam
fromm
frosch
frost
frostbeule
frostig
frostigkeit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان