خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمزه
2 . نامناسب
[صفت]
geschmacklos
/ɡəˈʃmakloːs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: geschmackloser]
[حالت عالی: geschmacklosesten]
1
بیمزه
بدون طعم
1.Diese Brühe ist ja völlig geschmacklos!
1. این براث که کاملا بیمزه است!
2.Sauberes Wasser ist normalerweise geschmacklos.
2. آب تمیز معمولا بدون طعم است.
2
نامناسب
نابجا
1.Das Haus hat eine geschmacklose Einrichtung.
1. خانه یک چیدمان نامناسب دارد.
2.Ich fand ihren Kommentar geschmacklos.
2. به نظر من تفسیر او نابجا بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
geschmack
geschlungen
geschlossenheit
geschlossen
geschliffen
geschmacklosigkeit
geschmackvoll
geschmatze
geschmeide
geschmeidig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان