خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ژست
[اسم]
die Geste
/ˈɡeːstə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Gesten]
[ملکی: Geste]
1
ژست
ادا، حرکت
مترادف و متضاد
Attitüde
Bewegung
1.Ihr Nicken war eine Geste der Zustimmung.
1. سرتکان دادنش یک ژست برای موافقت بود.
2.Mit dieser Geste wollte ich Missverständnisse vermeiden.
2. با این حرکت میخواستم جلوی سوءتفاهم را بگیرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
gestatten
gestapo
gestank
gestanden
gestaltung
gesteck
gestehen
gestein
gestell
gestern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان