1 . عظیم 2 . مقتدر
[صفت]

gewaltig

/ɡəˈvaltɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: gewaltiger] [حالت عالی: gewaltigsten]

1 عظیم بزرگ، زیاد

  • 1.Die Sonne produziert eine gewaltige Menge an Energie.
    1. خورشید مقدار عظیمی از انرژی تولید می‌کند.
  • 2.Zwischen diesen beiden Ländern gibt es gewaltige Unterschiede.
    2. بین این دو کشور تفاوت زیادی وجود دارد.

2 مقتدر نیرومند

  • 1.Angst und Neid als die gewaltigsten Triebkräfte
    1. ترس و حسادت به عنوان نیرومندترین نیروهای غریزی
  • 2.Er war der gewaltigste Mann Frankreichs.
    2. او مقتدرترین مرد فرانسه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان