خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عظیم
2 . مقتدر
[صفت]
gewaltig
/ɡəˈvaltɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: gewaltiger]
[حالت عالی: gewaltigsten]
1
عظیم
بزرگ، زیاد
1.Die Sonne produziert eine gewaltige Menge an Energie.
1. خورشید مقدار عظیمی از انرژی تولید میکند.
2.Zwischen diesen beiden Ländern gibt es gewaltige Unterschiede.
2. بین این دو کشور تفاوت زیادی وجود دارد.
2
مقتدر
نیرومند
1.Angst und Neid als die gewaltigsten Triebkräfte
1. ترس و حسادت به عنوان نیرومندترین نیروهای غریزی
2.Er war der gewaltigste Mann Frankreichs.
2. او مقتدرترین مرد فرانسه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gewaltfrei
gewaltenteilung
gewalt
gewahrsam
gewagt
gewaltlos
gewaltlosigkeit
gewaltsam
gewalttätig
gewalttätigkeit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان