خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مادربزرگ
[اسم]
die Großmutter
/ɡʁoːs ˈmʊtɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Großmütter]
[ملکی: Großmutter]
1
مادربزرگ
1.Deine Großmutter kommt morgen ins Büro.
1. مادربزرگت فردا به دفتر میآید.
2.Meine Großmutter heißt Eva.
2. مادربزرگ من "افا" نام دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
großmacht
großflächig
großfamilie
großenteils
großeltern
großraumbüro
großschreiben
großsprecher
großstadt
großstadtkind
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان