خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواله
[اسم]
der Gutschein
/ˈɡuːtˌʃaɪ̯n/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Gutscheine]
[ملکی: Gutschein(e)s]
1
حواله
بن، کوپن
مترادف و متضاد
Bon
Coupon
1.Die Firma gab Gutscheine aus für eine Gratisprobe.
1. شرکت بنهایی برای امتحان رایگان داد.
2.Ich habe meine Gutscheine noch nicht eingelöst.
2. من حوالههای خود را هنوز مصرف نکردم [نقد نکردم].
تصاویر
کلمات نزدیک
gutsbesitzer
gutmütig
guthaben
gutenachtkuss
guten tag
gutshof
guttun
gymnasium
gymnastik
gynäkologe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان