خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تجارت
[اسم]
der Handel
/ˈhandl̩/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Händel]
[ملکی: Handels]
1
تجارت
بازرگانی
1.Der Handel mit Computern ist ein gutes Geschäft.
1. تجارت کامپیوتر یک کاسبی خوب است.
2.Der japanische und der deutsche Wirtschaftsminister besprachen Probleme des Handels zwischen ihren beiden Ländern.
2. وزرای بازرگانی ژاپن و آلمانی در مورد مشکلات تجارت بین دو کشورشان صحبت کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
handball
handarbeit
hand
hamstern
hamster
handeln
handelsbeziehung
handelsschule
handgelenk
handheld
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان