1 . مستقیم
[صفت]

hautnah

/hˈaʊtnɑː/
قابل مقایسه

1 مستقیم شخصی

مترادف و متضاد direkt unmittelbar
  • 1.Das war eine hautnahe Beschreibung.
    1. آن یک توصیف شخصی بود.
  • 2.Unsere Aufführung bieten eine hautnahe Erfahrung.
    2. برنامه ما تجربه‌ای مستقیم ارائه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان