خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . علف خشک
[اسم]
das Heu
/hɔɪ̯/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Heu(e)s]
1
علف خشک
یونجه خشک
1.Der Bauer füllte seine Scheune mit Heu.
1. کشاورز کاهدانش را با علف خشک پر میکند.
2.Ich kaufte eine Menge Heu als Futter für meine Pferde.
2. من یونجه فراوانی را بهعنوان غذای اسبم خریدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hetzen
hetze
heterosexuell
hessen
herüber
heuchelei
heucheln
heuchler
heuchlerisch
heuer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان