خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (به سمت) داخل
[قید]
hinein
/hɪˈnaɪ̯n/
غیرقابل مقایسه
1
(به سمت) داخل
(به سمت) درون
مترادف و متضاد
hinaus
1.Wir gingen ins Restaurant hinein.
1. ما به داخل رستوران رفتیم.
2.Wir hörten Schreie und rannten hinein.
2. ما فریادهایی شنیدم و به داخل دویدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hindurch
hinduistisch
hinduismus
hindu
hindern
hineinfallen
hineinlegen
hinfahrt
hinfallen
hinfliegen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان