خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شغل
[اسم]
der Job
/dʒɔp/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Jobs]
[ملکی: Jobs]
1
شغل
حرفه
1.Ich suche einen Job.
1. من به دنبال یک شغل هستم.
2.Jenny hat einen neuen Job bei der Post.
2. "جنی" یک شغل جدید در اداره پست دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
jiddisch
jeweils
jeweilig
jetzt ist sense!
jetzt
jobben
joch
jochen
jod
jodeln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان