خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شمع
[اسم]
die Kerze
/ˈkɛʁtsə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Kerzen]
[ملکی: Kerze]
1
شمع
1.Für den Geburtstagstisch brauchen wir viele Blumen und Kerzen.
1. برای میز جشن تولد ما به تعداد زیادی گل و شمع نیاز داریم.
2.Ich habe Kerzen benutzt, um den Raum zu erleuchten.
2. من برای روشنکردن محیط از شمعهایی استفاده کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
kernig
kernfamilie
kern
kerl
kerker
kess
kessel
ketchup
kette
ketten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان