خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان
2 . قسمت ممنوعه صومعه
[اسم]
die Klausur
/klaʊ̯ˈzuːɐ̯/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Klausuren]
[ملکی: Klausur]
1
امتحان
امتحان کتبی
مترادف و متضاد
Prüfungsarbeit
Test
1.Er benutzte eine Schablone, um die Klausuren auszuwerten.
1. او برای ارزیابیکردن امتحانها از یک الگو استفاده میکند.
2.Sie müssen morgen eine Klausur schreiben.
2. آنها فردا باید یک امتحان کتبی بدهند.
2
قسمت ممنوعه صومعه
تصاویر
کلمات نزدیک
klausel
klause
klaus
klauen
klaue
klavier
klavierspielen
klebeband
klebefolie
kleben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان