خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عواقب
[اسم]
die Konsequenz
/kɔnzeˈkvɛnʦ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Konsequenzen]
[ملکی: Konsequenz]
1
عواقب
پیامد، نتیجه
مترادف و متضاد
Ergebnis
Folge
Resultat
Wirkung
1.Er war bereit, die Konsequenzen zu tragen.
1. او آماده بود که عواقب را بر عهده بگیرد.
2.Wer raucht, muss sich der Konsequenzen bewusst sein.
2. کسی که سیگار میکشد باید از عواقب (آن) آگاه باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
konsequent
konsensgespräch
konkurs
konkurrieren
konkurrenz
konservativ
konservatorium
konserve
konservenbüchse
konservendose
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان