Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کلم
2 . گیاه دارویی
[اسم]
das Kraut
/kʁaʊ̯t/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Kräuter]
[ملکی: Kraut(e)s]
1
کلم
2
گیاه دارویی
سبزی
مترادف و متضاد
Heilpflanze
1.Bestimmte Kräuter sind sehr wirksam gegen Kopfschmerzen.
1. سبزیهای مشخصی در مقابل سردرد خیلی موثر هستند.
2.Heute werden wir wieder Kräuter sammeln.
2. ما میخواهیم امروز دوباره گیاهان دارویی جمع کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
krause
kraus
kraulen
kraul
kratzig
krautsalat
krawall
krawatte
kraxeln
kreativ
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان