خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انبار
2 . اردوگاه
[اسم]
das Lager
/ˈlaːɡɐ/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Lager]
[ملکی: Lagers]
1
انبار
1.Das eine Ersatzteil haben wir auf Lager, das andere bestellen wir.
1. ما یکی از قطعات یدکی را در انبار داریم، بقیه را سفارش میدهیم.
2.Den Schuh haben wir in Ihrer Größe nicht im Laden. Ich schau mal im Lager.
2. کفش اندازه شما را در مغازه نداریم. من در انبار را نگاه میکنم.
2
اردوگاه
1.Die Schulklasse fuhr in den Sommerferien ins Lager.
1. (بچههای) کلاس مدرسه در تعطیلات تابستان به اردوگاه رفتند.
2.Unsere Kinder fahren im Sommer ins Lager.
2. بچههای ما تابستان به اردوگاه میروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lageplan
lage
lag
ladungssicherung
ladung
lagerarbeit
lagerarbeiter
lagerfähig
lagern
lagerung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان