خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهداری کردن
[فعل]
lagern
/ˈlaːɡɐn/
فعل گذرا
[گذشته: lagerte]
[گذشته: lagerte]
[گذشته کامل: gelagert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
نگهداری کردن
انبار کردن
مترادف و متضاد
aufbewahren
1.Er lagert Getreide in einem Silo.
1. او غلات را در یک سیلو نگهداری میکند.
2.Kartoffeln in einem dunklen Keller lagern
2. سیب زمینیها را در زیرزمین تاریکی انبار کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
lagerfähig
lagerarbeiter
lagerarbeit
lager
lageplan
lagerung
lagune
lahm
lahmen
lahmlegen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان