خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دامپروری کارخانهای
[اسم]
die Massentierhaltung
/ˈmasn̩ˌtiːɐ̯haltʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Massentierhaltungen]
[ملکی: Massentierhaltung]
1
دامپروری کارخانهای
دامپروری بزرگمقیاس
1.Massentierhaltung ist nicht nur eine Frage des Tierschutzes.
1. دامپروری بزرگمقیاس تنها یک مسئله در حمایت از حیوانات نیست.
2.Mein Vater arbeitet in einer Massentierhaltung.
2. پدر من در یک دامپروری بزرگمقیاس کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
massenhaft
masse
massaker
massage
masochistisch
massentourismus
masseur
massieren
massiv
mast
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان