خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گزارش دادن
2 . در تماس بودن
3 . جواب دادن (تلفن)
4 . ثبت نام کردن
5 . داوطلب شدن
[فعل]
melden
/ˈmɛldən/
فعل گذرا
[گذشته: meldete]
[گذشته: meldete]
[گذشته کامل: gemeldet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
گزارش دادن
اطلاع دادن
مترادف و متضاد
bekannt machen
informieren
mitteilen
verständigen
jemandem etwas (Akk.) melden
به کسی چیزی را اطلاع دادن [گزارش دادن]
1. Das müssen wir dem Chef melden.
1. ما باید این را به رئیس گزارش دهیم.
2. Den Unfall müssen Sie der Versicherung melden.
2. شما باید حادثه را به شرکت بیمه گزارش کنید.
etwas (Akk.) melden
چیزی را گزارش دادن [اطلاع دادن]
einen Unfall melden
تصادفی را اطلاع دادن [گزارش دادن]
2
در تماس بودن
تماس گرفتن
(sich melden)
مترادف و متضاد
Nachricht von sich geben
von sich hören lassen
sich (Akk.) bei jemandem melden
با کسی تماس گرفتن [به کسی خبر دادن]
wenn ich dort bin, melde ich mich bei dir.
وقتی که رسیدم با تو تماس میگیرم.
sich (Akk.) melden
تماس گرفتن [خبر دادن]
1. Nach der Ankunft melde ich mich sofort.
1. بعد از رسیدن بلافاصله با تو در تماس خواهم بود.
2. Warum hast du dich so lange nicht gemeldet? Warst du krank?
2. چرا برای این مدت طولانی تماس نگرفتی؟ آیا مریض بودی؟
3
جواب دادن (تلفن)
(sich melden)
Es meldet sich niemand.
کسی جواب نمیدهد.
Ich habe schon zweimal angerufen. Aber es meldet sich niemand.
من دوبار تماس گرفتم اما هیچ کس جواب نداد.
4
ثبت نام کردن
نام نویسی کردن
(sich melden)
مترادف و متضاد
anmelden
eintragen
registrieren
für etwas (Akk.) melden
برای چیزی ثبتنام کردن
für die Prüfung melden
برای امتحان ثبتنام کردن
5
داوطلب شدن
(sich melden)
مترادف و متضاد
sich zur Verfügung stellen
sich zur Hilfe melden
برای کمک کردن داوطلب شدن
sich in der Schüle melden
در مدرسه داوطلب شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
melanie
melancholisch
melancholie
meißeln
meißel
meldung
meliert
melken
melodie
melodisch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان