1 . مربی 2 . مشاور
[اسم]

der Mentor

/ˈmɛntoːɐ̯/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Mentoren] [ملکی: Mentors] [مونث: Mentorin]

1 مربی

مترادف و متضاد Anleiter Lehrmeister
  • 1.Die Mitglieder müssen von einem akademischen Mentor unterstützt werden.
    1. اعضا باید توسط یک مربی از آموزشگاه حمایت شوند.
  • 2.Er ist der Mentor und Pate dieses talentierten Kindes.
    2. او مربی و پشتیبان این کودک بااستعداد است.

2 مشاور

مترادف و متضاد berater ratgeber
  • 1.Die Auszubildende sprach mit ihrem Mentor über die Prüfung.
    1. کارآموز با مشاورش درباره امتحان صحبت کرد.
  • 2.Er war sein bester Freund und Mentor.
    2. او دوست صمیمی و مشاورش بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان