خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکست
[اسم]
der Misserfolg
/ˈmɪsʔɛɐ̯ˌfɔlk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Misserfolge]
[ملکی: Misserfolg(e)s]
1
شکست
ناکامی
مترادف و متضاد
Fehlschlag
Misslingen
erfolg
1.Das Buch war ein großer Misserfolg.
1. این کتاب یک ناکامی بزرگ بود.
2.Nachhaltige wirtschaftliche Misserfolge können in die Insolvenz führen.
2. شکستهای پایدار اقتصادی میتوانند منجر به ورشکستگی شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
missen
missbrauchen
missbrauch
missbilligung
missbilligen
missetat
missfallen
missgeschick
missglücken
missgönnen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان