خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکست دادن
[فعل]
missglücken
/mɪsˈɡlʏkn̩/
فعل ناگذر
[گذشته: missglückte]
[گذشته: missglückte]
[گذشته کامل: missglückt]
[فعل کمکی: sein ]
صرف فعل
1
شکست دادن
مغلوب ساختن
مترادف و متضاد
fehlschlagen
keinen Erfolg haben
misslingen
glücken
1.Der erste Schuss missglückte ihm.
1. تیر اول او را شکست داد.
2.Sogar eine perfekt ausgeführte Technik wird missglücken, falls sie zur falschen Zeit ausgeführt wird.
2. حتی یک فنآوری کاربردی عالی شکست میخورد اگر در زمانی اشتباه اجرایی بشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
missgeschick
missfallen
missetat
misserfolg
missen
missgönnen
misshandeln
misshandlung
mission
missionar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان