خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسط
[اسم]
die Mitte
/ˈmɪtə/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Mitte]
1
وسط
مرکز، نیمه
1.Bis Mitte der Woche bin ich fertig.
1. تا وسط هفته من (کارم را) تمام کردهام.
2.Der Lehrer steht in der Mitte des Klassenzimmers.
2. معلم وسط کلاس میایستد.
3.Ich habe Urlaub bis Mitte August.
3. من تا نیمه "اوت" مرخصی دارم.
4.Wo möchten Sie sitzen? – In der Mitte.
4. کجا دوست دارید بنشینید؟ - (در) آن وسط.
تصاویر
کلمات نزدیک
mittagszeit
mittagspause
mittags
mittagessen
mittag
mitteilen
mitteilsam
mitteilung
mittel
mittelalter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان