خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیاز
[اسم]
die Notwendigkeit
/ˈnoːtˌvɛndɪçkaɪ̯t/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Notwendigkeiten]
[ملکی: Notwendigkeit]
1
نیاز
ضرورت، احتیاج
1.Die Expansion war eine geschäftliche Notwendigkeit.
1. توسعه، یک نیاز تجاری بود.
2.Für viele Menschen ist Kaffee eine Notwendigkeit.
2. برای بسیاری از مردم قهوه یک ضرورت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
notwendig
notrufnummer
notruf
notorisch
notizzettel
notzucht
novelle
november
novität
notendurchschnitt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان