خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالا
[قید]
oben
/ˈoːbn̩/
غیرقابل مقایسه
1
بالا
(طبقه) بالا
1.Das Datum steht rechts oben.
1. تاریخ در بالا سمت راست نوشته شدهاست.
2.Die Butter liegt im Kühlschrank ganz oben.
2. کره در یخچال آن بالاست.
3.Ich wohne oben.
3. من (طبقه) بالا زندگی میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
obduzieren
obduktion
obdachlosigkeit
obdachlose
obdachlos
obengenannt
ober
oberarzt
oberbegriff
oberbürgermeister
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان