خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازنشسته
[صفت]
pensioniert
/pɛnˈzi̯oːniːɐ̯t/
غیرقابل مقایسه
1
بازنشسته
1.Frau Colette ist eine pensionierte Lehrerin.
1. خانم "کولت" معلم یک بازنشسته است.
2.Mein Vater ist seit drei Jahren pensioniert.
2. پدر من سه سال است که بازنشسته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pensionieren
pension
penner
pennen
penizillin
pensionierung
pensionär
pensum
peperoni
per
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان