1 . مراقبت کردن 2 . عادت داشتن 3 . دوستدار چیزی بودن
[فعل]

pflegen

/ˈpfleːɡən/
فعل گذرا
[گذشته: pflegte] [گذشته: pflegte] [گذشته کامل: gepflegt] [فعل کمکی: haben ]

1 مراقبت کردن پرستاری کردن

etwas (Akk.) pflegen
از چیزی مراقبت کردن
  • 1. Den Garten pflegt meine Frau.
    1. زنم از باغچه مراقبت می‌کند.
  • 2. Meine Mutter ist sehr krank. Ich muss sie pflegen.
    2. مادر من خیلی مریض است. من باید از او مراقبت کنم.
  • 3. Wer pflegt euren kranken Vater?
    3. چه کسی از پدر مریضتان مراقبت می‌کند؟
etwas (Akk.) regelmäßig/aufopfernd pflegen
از چیزی به طور مرتب/فداکارانه مراقبت کردن
  • Eine Creme, die die Haut pflegt.
    کرمی که از پوست مراقبت می‌کند.

2 عادت داشتن

pflegen etwas zu machen
عادت به انجام کاری داشتن
  • Er pflegt zum Essen Wein zu trinken.
    او عادت به نوشیدن شراب هنگام غذا دارد.
pflegen etwas zu machen
چیزی را معمولا انجام دادن
  • Er pflegt gute Kontakte zur Mafia.
    او روابط خوبی با مافیا دارد.

3 دوستدار چیزی بودن به چیزی علاقه‌مند بودن

Kunst/Freundschaft/... pflegen
دوستدار هنر/دوستی/... بودن
  • Er pflegt die Musik.
    او دوستدار موسیقی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان