خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وظیفه
[اسم]
die Pflicht
/pflɪçt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Pflichten]
[ملکی: Pflicht]
1
وظیفه
تعهد
1.Als Autofahrer müssen Sie eine Versicherung haben. Das ist Pflicht.
1. به عنوان راننده شما باید بیمه داشته باشید. این یک وظیفه است.
2.Es ist meine Pflicht, Ihnen zu helfen.
2. این وظیفه من است که به شما کمک کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pflegeversicherung
pfleger
pflegepersonal
pflegen
pflegedienst
pflichtstunde
pflock
pflug
pflücken
pflügen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان