خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقشه
2 . طرح
[اسم]
der Plan
/plaːn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Pläne]
[ملکی: Plan(e)s]
1
نقشه
1.Haben Sie einen Plan von Berlin?
1. آیا نقشه برلین را داری؟
2.Hast du einen Plan des Grundstücks?
2. آیا نقشه قطعه زمین را داری؟
3.Ich kaufe mir einen Stadtplan.
3. من یک نقشه شهر میخرم.
2
طرح
برنامه، نقشه
1.Der neue Finanzplan muss genehmigt werden.
1. طرح مالی جدید باید تائید شود.
2.Was macht ihr im Sommer? – Ich weiß noch nicht, wir haben noch keine Pläne.
2. تابستان چه میکنی؟ - هنوز نمیدانم، ما هنوز هیچ برنامهای نداریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
plakette
plakat
plagiat
plagen
plage
plane
planen
planet
planieren
planierraupe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان